آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
عشق و جدایی
26 دی 1391برچسب:, :: 17:40 :: نويسنده : fati
ای عزیز ِجان من ! انگار نه انگار که تا چند ماه پیش میگفتی که دوستت دارم! چقدر غریبه شدهای با من! .... نمیدونم چرا دیگه تو رو در خواب، در کوچه، در خیابان، در سکوت مبهم رؤیاهایم و دیگه حتی در آیینهها هم نمیبینم! ن م ی ب ی ن م ت ... اما، همه جا با منی! دست از سرم بر نمیداری! میدونی از نگاه دوستانهمان تا گفتن فراموشم کن، چند غروب بی تو گذشته ؟ ... میدونی از گفتن دوستت دارم تا تو رو به خدا فراموشم کن، چند بار بی تو شکستهام؟ ... میدونی از لبخند شوق دیدارمون تا ضجههای دل شکستن تو چند فصل بی تو گذشته؟ ... میدونی از جا دادن نگاهی غریب و ساختن کلبه آرزوهایم تا ویران کردن این دلم چند قطره اشک بی تو ریختهام .. میدونی از لحظه جداییمون تا به حال چند مهتاب است که بی تو تنها به انتظارت نشستهام ؟!! میدونی چقدر غریبه شدهای با من !!!! نه ...! بغض تنهایی منو تو هیچوقت نخواهی فهمید! ... هیچوقت! نظرات شما عزیزان:
|
|||
|